کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

"بازتفسير" عملي "أُولِي الأمْر" در خاورميانه جديد

سيد مجتبي مجاهديان

13 شهريور 1390 ساعت 12:54

لینک ارسالی_سید مجتبی مجاهدیان در یادداشتی به"بازتفسير" عملي "أُولِي الأمْر" در خاورميانه جديد اسلامي پرداخته است.


به گزارش جهان، مجتبی مجاهدیان در این یادداشت نوشته است:

"ميزان الحراره" ملت‌هاي مظلوم منطقه خاورميانه، به نقطة جوش، نزديك شده است. ديگر روز غرش استبداد و لرزش ملت‌هاي استبداد‌ زده و استعمارگَزيده، به سر آمده است. امروز روز خيزش جهان عرب است؛ خيزشي براي اعادة حيثيتِ از دست رفته!
امروز "يوم الحساب" حكام عربي است كه خود را فعال مايشاء مي‌پنداشتند. خشم ملت‌هاي تحقير شده، هر روز مزبلستان ديكتاتوري خودكامه را شخم مي‌زند، و بذر عدالت را، در شوره‌زار مانده از بيداد استبداد و استعمار، مي‌افشاند. مردم منطقه در پي آنند كه چون ز دست‌شان برآيد، دست به كاري زنند كه غصه تاريخي آنان سر آيد. مردم خاورميانه در پي دراندازي طرحي نو هستند.
"Game over؛ بازي تمام"، اين پيام ملت‌هاي تازه بيدار شده‌اي است كه سال‌ها نادانسته، بازي‌خورده غرب بودند. غرب ناخواسته به ساعات غروب جولان خود در سرزمين‌هاي اسلامي، نزديك و نزديك‌تر مي‌شود. خاورميانه امروز، ديگر خاورميانه ديروز نيست؛ بلكه "خاورميانه جديد اسلامي" است. آمريكا دريافته است كه ديگر نبايد بر ستون لرزان حكام دست نشاندة عرب، تكيه دهد و بر ديوارهاي كثيف ديكتاتورهاي منطقه، يادگاري بنويسد!
ديگر مردم، تسليم محض وضع موجودي كه با سرانگشتان اولياء موهوم آنها رقم خورده شود، نيستند؛ بلكه آنان به تجربه آموخته‌اند كه چون اراده كنند، مي‌توانند روز عدالت‌گريزان را به شب تار روسياهان، بدل نمايند. اصل "اراده"، فرمول "زيست شرافتمندانه" تودة ملت‌هاست؛ كه خداوند خود فرموده: "إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ".۱
الاسلام هو الحل
امروز بايد عصر اصل "الحكم لمن غَلَب" را پايان يافته دانست. جهان عرب، رفته رفته، در حال گذار از عصر مشروعيت حكومت‌هاي "من غلب"، به عصر "مشروطه" است؛ آن هم مشروطه‌اي فراتر از ارادة حاكمان. حكومت‌هاي منطقه فهميده‌اند كه ديگر به سختي مي‌توانند به ضرب زر و زور و تزوير، برپا شوند و بپايند؛ بلكه بايد مشروط به ارزش‌هاي انساني و آموزه‌هاي ديني باشند.
خاورميانه جديد، مهد ميلاد دوبارة شعار پر رمز و راز "الإسلام هو الحل" است؛ شعار مشترك همه بلاد به پاخاسته اسلامي، كه در كنار خواسته مشترك ديگرشان ـ"ارحل يا فرعون"ـ سر داده مي‌شود.
"الاسلام هو الحل" نه تنها يك شعار، كه "اسم رمز" مبارزان جنبش إخوان‌المسلمين و ديگر گروه‌هاي مبارز مناطق اسلامي است. اين شعار، دقيقاً نام كتاب استاد مصطفي مشهور، مرشد و رهبر سابق إخوان مي‌باشد؛ كه سال‌ها پيش از اين به نگارش در آمده و خود جنبشي را برپا كرد. ديگر مبارزان اسلامي، به تأسي از آن، كتاب‌ها نوشتند؛ از جمله "هل الإسلام هو الحل؟" دكتر محمد عماره، "اضواء على شعار الإسلام هو الحل" دكتر محمد مرسى، "ماذا نعني بشعار الإسلام هو الحل؟" دكتر محمود غزلان، و نيز "متى يكون الإسلام هو الحل؟" استاد راشد غنوشي، رهبر جماعت اسلامي تونس، كه با سقوط بن‌علي، پس از سال‌ها تبعيد، به تونس بازگشت.
آري، خاورميانه جديد، ميلاد دوباره "الإسلام هو الحل" را جشن مي‌گيرد؛ چراكه چيزي چون اسلام عزيز، نمي‌تواند موتور محرك ملل ستم‌كشيده، باشد. برپايي و از سرگيري اعتراضات ميليوني مردمي پس از اقامه نمازهاي باشكوه جمعه و جماعات، در ميادين بزرگ پايتخت‌هاي عربي، به ويژه در ميدان التحرير قاهره و ميدان لؤلؤ منامه، نشانه و شاهد صادق اين مدعاست.
"بازتفسير" عملي جهان تسنّن از "أُولِي الأمْر"
زمان بازبيني، بازخواني و بازانديشي قرائت لرزان برجاي مانده از ميراث مقدس گذشته، در جهان اهل سنّت، فرا رسيده است. باز هم تودة مردم، پيش‌گامانه، قدم در راهي تازه نهاده‌اند تا با ترسيم آينده، انديشه نخبگان را بر آن ره‌يافت، معطوف دارند! اين‌بار "بازتفسير" را تودة مردم، نه مفتيان، با پاي و قدم، نه با نوك قلم، و در ميدان التحرير، نه در دفتر تفسير، ثبت مي‌كنند!
آري، بي‌گمان جهان تسنن در عمل به تجديد تفسير و بازخواني تفسير سنّتي آيه "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الأمْرِ مِنْكُمْ"۲دست يازيده است؛ بازتفسيري كه ديگر حاكمان، به ايّ نحو كان، مصداق "أُولِي الأمْرِ" شمرده نمي‌شوند؛ و البته ديگر مردم نيز قصد آن ندارند كه به يك، و يا حتي هزار و يك توجيه، آيه مذكور را به قرائت توجيه‌گرانه پيشين بخوانند. گويا توده و، به تبع آن، نخبگان، به اين باور رسيده‌اند كه ديگر عصر "توجيه" حكومت‌هاي خودكامه به نام "تفسير" قرآن و به كام حاكمان، به سر آمده است. ديگر هويت شكننده، سركوب‌گر، خشونت‌طلب و فاسد حسني مبارك، زين العابدين بن‌علي، معمر قذافي، علي عبدالله صالح، آل فلان و بهمان، مصداق عيني آية ۵۹ سورة نساء، شمرده نمي‌شود. طغيان عليه توجيه تاريخي ـ به نام انديشه سياسي ـ سنّتي جهان عرب، تا بدان‌جا مي‌رسد كه ديگر توده براي حكم تحريم اعتراض بر عليه حكام خودكامه كه از جانب مفتي‌هاي درباري الازهر صادره مي‌شود، تَره هم خُرد نمي‌كنند!
مصر، بيشه انديشه بيداري
انقلاب در قاهره، بي‌گمان بحران در تلاويو را رقم خواهد زد؛ چرا كه مصر شاخص و ميزاني براي كشورهاي خاورميانه است؛ چه بر پا باشد و چه درجا بنشيند!
مصر، قطب فكري و فرهنگي و قلب سياسي كشورهاي عربي، و اعظم بلاد عرب است. اگر چه اين كشور آغازگر داستان اخير خيزش يكپارچه كشورهاي خاورميانه نبود، اما بي‌گمان خاستگاه و الهام‌بخش بخشِ وسيعي از نحله‌ها و گروه‌هاي مبارز اسلامي منطقه بوده و هست. بسياري از حركت‌هاي بيداري قرن گذشته اسلامي ـ عربي، ريشه در انديشه‌ها و جنبش‌هاي مصلحان و محييان مستقر در مصر دارند؛ چرا كه مصر، بيشة انديشه بيداري اسلامي در بيش از يك قرن اخير بوده است. بي‌گمان ـ به تعبيير استاد شهيد مطهري ـ سلسله جنبان اين نهضت بيداري، سيد جمال‌الدين اسدآبادي است كه پايگاه بيداري خود را در جهان تسنن، بر بستر مناسب مصر بنا كرد؛ همچنان‌كه ايران مركز آگاه‌سازي‌هاي او در جهان تشيع بود. بايد مرحوم حسن‌البناء مؤسس اخوان‌المسلمين را شاگرد مع‌الواسطه سيد دانست كه خود و جنبش اخوان را از آبشخور فكري و سياسي سيد سيراب مي‌كرد. شعبه‌ها، شاخه‌ها و برگ‌هاي اين جنبش ريشه‌دار، نه تنها سرزمين مصر، بلكه بسياري ديگر از كشورهاي اسلامي ـ عربي را نيز سايه‌گستر كرده است.
اين كمترين، سخت باورمند است كه ريشة تفكرات سيد جمال، و پيش‌تر از آن، "نقش مكتب اهل بيت(ع)" و پيرو آن تأثير انقلاب شكوهمند اسلامي، در خيزش اخير يكپارچه كشورهاي اسلامي، قابل رديابي، شناسايي و البته شايان بررسي جامع است؛ چرا كه به تعبير معمار كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) بي‌گمان "اين خون سيد الشهداء(ع) است كه خون‌هاي همه ملت‌هاي اسلامي را به جوش مي‌آورد." اين نكته را نمي‌توان ناديده گرفت كه بخش عمده‌اي از آسيب‌هاي وارد بر نظام فكري، فرهنگي، سياسي و اجتماعي جهان عرب ـ همچون فقدان چهارچوب و سامانه نظام‌مند ايدئولوژيك، و نيز خلأ رهبري جامع و محرّك در خيزش‌هاي‌ بيداري ـ پيش و بيش از عوامل ديگري چون رويكرد سركوب‌گرانه حاكمان در حذف رقبا و تمام آلترناتيوها، ناشي از نقص انديشه سياسي جهان تسنّن است؛ انديشه‌اي كه به هر روي در تطبيق هر چه بيشتر توده با فضا و نظم سياسي حاكم و نوع نگاه توجيه‌گرانه مردم به "أُولِي الأمْر" مي‌كوشد؛ و متأسفانه در اين زمينه، سبق و سابقه ديرينه دارد.
البته منادي بيداري، سيد جمال‌الدين اسدآبادي، با شناسايي دقيق نقطه افتراق انديشه سياسي تشيع و تسنن، تخم آگاهي را متناسب با هر كدام از سرزمين‌هاي اسلامي مي‌افشاند؛ از اين روي، چون رو به سرزمين‌هاي تحت سيطره مكتب خلفاء مي‌آورد، بي‌واسطه به سراغ توده مردم مي‌رفت، اما چون به سوي سرزمين‌هاي تحت پوشش مكتب اهل‌بيت(ع) رهسپار مي‌شد، يك راست به بيوت مراجع عظام و علماي اعلام وارد مي‌شد؛ زيرا به قدرت نفوذ سازمان روحانيت شيعه در اعماق جان توده ايمان داشت؛ همچنان‌كه بر جايگاه لغزان و بي‌جاذبة روحانيت سني نيز آگاه بود. بذري را كه سيد جمال در شوره‌زار استبداد زده آن روز افشاند، عاقبت سر برآورد و روئيد، تا پس از قرني، اينك، به ثمر نشست. باشد كه چونان درخت طيّبي شود كه "أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ".۳
ايران قلب "خاورميانه جديد اسلامي"
واقعيت آن است كه پيش از خيزش يكپارچة اخير، حرکت‌های گاه و بي‌گاه گروه‌هاي مبارز اسلامي، به ويژه در شمال آفريقا، كه بر خلاف انديشه ايستاي سياسي مكتب خلفا به ظهور مي‌رسيد، از حد حرکت‌های مقطعی، انفجاری و ایذايی بر عليه استعمار خارجي و استبداد داخلي، چندان كه بايد فراتر نمی‌رفت؛ یعنی قيامي به تمام قامت و جنبشي با شاخصه‌هاي يك نهضت جامع اسلامي صورت نمي‌گرفت. حرکت‌های مقطعی چون قيام نه‌چندان پايدار شهيد عمر مختار بر ضد استعمار متجاوز ايتاليا، و حرکت‌هاي انفجاري چون اعدام انقلابي جرثومه استبداد انورسادات به رهبري شهيد خالد اسلامبولي، چونان ابرهاي بهاري بودند كه علي‌رغم غرش آسمان و رگبار شتابان باران، چندان كه بايد به‌پا و پايدار نماندند. اما تأثير انقلاب اسلامي، اين معادلة سنتي برخاسته از انديشه غير پوياي مكتب خلفاء را بر هم زد و روح اميد و پايداري را در كالبد بي‌جان آن ملت‌ها دميد. ديگر فرزندان شيخ عمر مختار در بنغازي و طرابلس، كه با شعار "احفادك يا عمر مختار" افتخار و انتساب خود را به رخ سرهنگ ديوانه و حاميان پرده‌نشين او در غرب، اعلام مي‌كنند، در جنگ و "گريز" با قذافي نمي‌پردازند، بلكه در جنگ و "ايستادگي" در برابر او به‌سر بردند تا به پيروزي رسيدند.
ضرورت نگاه واقع‌بينانه
و اما نكته حائز اهميت اين است كه ما در اين برهة حساس، ناگزير از ارائه تحليل‌هاي واقع‌بينانه از وقايع كشورهاي خاورميانه هستيم. اجتناب از ارزيابي‌هاي شتاب‌زده و شكننده، ما را از آسيب‌هاي محتمل آينده مصون مي‌دارد. اگر چه همزماني اين رستاخيز ناگهان جهان عرب با سالروز پيروزي انقلاب اسلامي ايران، نه اتفاقي و نه قابل انكار و يا ناديده‌انگاري است، اما واقعيت آن است كه اين انتفاضه‌ها هرچند متأثر از انقلاب اسلامي هستند، ولي به تمام معنا، يعني طابق النعل بالنعل ـ از نظر: ريشه، گستره، شاخه و البته ميوه ـ چون نهضت امام خميني(ره) نمي‌توانند باشند. بنابر اين انتظار وقوع انقلاب‌ها و تشكيل نظام‌هايي بنا بر مدل انقلاب اسلامي ايران و درست مطابق آنچه كه در كشور ما تحقق يافت، اگر چه آرزوي ماست، اما فعلاً واقعي و دست‌يافتني نمي‌نمايد. اين نكته در اولين موضع‌گيري رسمي مقام معظم رهبري در خطبه‌هاي نماز جمعه ۱۵/۱۱/۱۳۸۹ كه در رابطه با قيام مردم مصر ايراد فرمود، به ظرافت مورد اشاره قرار گرفت. ناديده نگيريم كه مشابه‌سازي‌هاي احساسي، گاه مي‌تواند نتيجه معكوس دهد؛ چنانكه از قول برخي رهبران اسلامي كشورهاي به‌پا خاستة منطقه، الگوبرداري از مدل انقلاب شيعي ايران، اكيداً مردود و در مقابل، پيروي از مدل تركيه‌اي اردوغان مورد تأكيد قرار گرفت!
البته در اين ميان، بحرين داستان ديگري دارد. بحرين كه روزگاري نه‌چندان دور، پاره‌اي از ايران به شمار مي‌رفت، شايد توفيق آن را داشته باشد كه دومين حكومت شيعي خاورميانه را به نام خود ثبت كند. شايد در آينده‌اي نه چندان دور "ميدان لؤلؤ" منامه، بتواند وارث "ميدان آزادي" تهران شود.
بيم
دلواپسي از خطر نفوذ نااهلان و نامحرمان در صفوف مقدم جبهه‌هاي بيداري، و به حاشيه و يا انحراف كشاندن مسير تازه يافته ملت‌ها، و در نتيجه مصادره آن انقلاب‌هاي مردمي، بيم عمدة آزادگان است.
آنچه از تحولات سياسي، پس از سقوط فراعنه مصر، تونس و ليبي شاهد بوديم، زنگ ناخوشايند اين خطر را به صدا درآورده است. گويا تا اينجا، انقلاب مصر محدود به دست به دست گشتن قدرت بين چند رفيق شده است! شايد مبارك و دوستان حاكمش قدرت را واگذار كردند تا اين بار نه در صحنه، بلكه در پرده، دوران گذار مورد نظر عمو سام را، مديريت كنند!
اميد
اين روزها، خاورميانه و به تبع آن جهان، حال و روز ديگري يافته است؛ كه چندان معمول نمي‌نمايد! "أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيب"؟۴ از آنجا كه به استناد روايات فريقين، ايرانيان زمينه‌سازان امر ظهور منجي موعود(عج) خواهند بود، شايد بتوان تأثيرگذاري انقلاب اسلامي ايران بر معادلات همه جانبه جهاني و به ويژه منطقه‌اي، كه نمونه آن را در خاورميانه جديد اسلامي و انقلابي شاهديم، تفسيري از آن وعده دانست. ملت‌هاي عرب، ديگر بنا بر القائات تاريخي حكام خود، نه تنها ايرانيان را "مجوس" نمي‌خوانند؛ بلكه آنان "قوم سلمان"،۵ "قوم يخرجون من المشرق"۶و سربازان "رجل من اهل قم"۷را زمينه‌سازان، پرچمداران و ياوران ولي الله الاعظم(عج) مي‌دانند.
"أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيب"؟۸ "فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلا* إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا* وَ نَرَاهُ قَرِيبًا".۹ انشاء‌الله
پي‌نوشت‌ها:
۱ . رعد/ ۱۱.
۲ . نساء/ ۵۹.
۳ . ابراهيم/ ۲۴.
۴ . هود/ ٨١.
۵ . نعماني، الغيبه، ص: ۲۷۳؛ حاكم نيشابوري، المستدرك علي الصحيحين، ج ۴، ص: ۴۶۴ و ۵۵۳؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج ۶۰، ص ۲۱۶.
۶ . همان.
۷ . همان.
۸ . هود/ ٨١.
۹ . معارج/ ۷ـ ۵.


کد مطلب: 184640

آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/analysis/184640/بازتفسير-عملي-أ-ول-ي-الأم-ر-خاورميانه-جديد

جهان نيوز
  https://www.jahannews.com