آيتالله ميرزا مسلم ملكوتي با تأكيد بر اينكه سنت برگزاري مراسم اربعين پس از قيام عاشورا بنا شده است، گفت: چهل روز احترام نگهداشتن، بعد از واقعه كربلا متعارف شد و حتي اهلتسنن هم به زيارت سيدالشهداء (ع) ميروند.
گفتگو
اربعين حسيني (ع) آغازگر اربعينهاي ديگر
4 بهمن 1389 ساعت 0:21
آيتالله ميرزا مسلم ملكوتي با تأكيد بر اينكه سنت برگزاري مراسم اربعين پس از قيام عاشورا بنا شده است، گفت: چهل روز احترام نگهداشتن، بعد از واقعه كربلا متعارف شد و حتي اهلتسنن هم به زيارت سيدالشهداء (ع) ميروند.
به گزارش سرویس اندیشه جهان، آيتالله ميرزا مسلم ملكوتي از مجتهدان و اساتيد پيشكسوت حوزه علميه قم در گفتوگوي مشروح با فارس به بيان نكاتي در مورد اربعين حسيني و اهميت آْن بيان كرد كه در پي ميآيد:
زيارت اربعين از علايم ايمان است
آيتالله ملكوتي در ابتداي اين گفتوگو با اشاره به رواتي از امام حسن عسكري (ع) گفت: امام ميفرمايد كه علامت ايمان پنج چيز است: اولين علامت ۵۱ ركعت نماز است كه هفده ركعت از آن، نمازهاي واجب و بقيه نوافل يوميه بوده و دومين علامت از علائم ايمان، «زيارت اربعين» است. سه نشانه ديگر ايمان؛ «انگشتر بر دست راست نهادن»، «پيشانى را به هنگام سجده بر خاك گذاردن» و «بسم اللَّه الرحمن الرحيم را در نماز بلند گفتن» است.
اين زيارت اربعين را بعضيها طور ديگر معنا كردهاند، مثلاً گفتهاند يعني «زيارت چهل مومن» اما مشهور و صحيح اين است كه مراد روايت، زيارت اربعين اباعبدالله الحسين (ع) است.
اربعين حسيني (ع) آغازگر اربعينهاي ديگر است
اين مرجع تقليد شيعيان با تأكيد بر اينكه سنت برگزاري مراسم اربعين پس از عاشورا بنا شده است، گفت: پيش از اربعين حسيني، براي كساني كه شهيد شده يا از دنيا رفته بودند اربعين نميگرفتند، چه در زمان رسولالله (ص) و چه بعد از ايشان، مثلاً براي پيامبر (ص) يا اميرالمؤمنين (ع) در روايات و تاريخ نقل نشده كه اربعين گرفته باشند اما بعد از واقعه كربلا در ميان مسلمانان و به خصوص شيعيان، چهل روز احترام نگهداشتن متعارف شد و مردم، چهل روز احترام از دنيا رفته را مراعات ميكنند. البته اين سنت تنها در شيعه نيست بلكه در ميان مذاهب و ملل ديگر نيز اين مطلب متعارف شده است.
اما در مورد ابا عبدالله الحسين (ع) اربعين اهميت ويژهاي دارد به خصوص در عراق كه شيعه، سني و حتي باديهنشينها به زيارت سيدالشهدا (س) ميروند و بنده خودم ديدم كه اهلتسنن هم براي اين زيارت ميآيند.
«امويان» عمدهترين دشمن اسلام و پيامبر اكرم (ص) بودند
آيتالله ملكوتي در تبيين دلايل اهميت اربعين حسيني (ع) بيان داشت: بايد ببينيم علت اهتمام به زيارت اربعين چيست كه حتي از علايم ايمان شمرده شده است. اهل بيت (ع) به شهادت اباعبدالله الحسين (س) در تمام مناسبتها اهتمام خاصي داشتند كه اين نشأت گرفته از خود قيام حضرت سيدالشهدا (س) است.
بعد از رحلت پيامبر اكرم (ص) قضايا و اتفاقات به نحوي پشت سر هم واقع ميشد تا زمام امور اسلام و مسلمين به دست كساني افتد كه از صدر اسلام با آن مخالف بودند.
عمدهترين دشمن اسلام و پيامبر اكرم (ص) بنياميه بود. جنگهايي كه در حيات پيامبر اكرم (ص) واقع شد. معمولاً يك طرفش بنياميه قرار داشت و پرچم مخالفت با اسلام در همه جنگها از بدر و احد و غيره، دست بنياميه بود.
بعد از رحلت پيغمبر (ص) همان كساني كه مخالف اسلام و پيامبر بودند، زمام امور مسلمين را به دست گرفتند. در شورايي كه خليفه دوم براي خلافت تشكيل داد قضيه را به نحوي مطرح كردند كه حضرت امير (ع) نميتوانست آن شرايط را بپذيرد. چرا كه رفتار و كردار اميرالمؤمنين علي (ع) به گونهاي بود كه در آن مكر و حيله و نيرنگ جايگاهي نداشت و همواره گفتار و عملكرد ايشان واقعيت را نشان ميداد.
مسلمانان در هر زماني به امام و مبين نياز دارند
آيتالله ملكوتي ادامه داد: وقتي «عبدالرحمن بن عوف» شرايط خلافت را مطرح ميكند، ميگويد: «به شرط كتابالله و سنت رسولالله و سنت شيخين»، درحالي كه پيامبر اكرم (ص) در اوخر عمر شريفش بارها به دو مطلب وصيت كرد: يكي «كتاب الله» و ديگري «عترت و اهل بيتش» البته در برخي از روايات «كتابالله» و «سنتي» (سنت رسولالله) آمده است كه در اين باره صحبت ميكنم.
اين سنت شيخين، چيزي نبود كه علي (ع) آن را قبول كند، زيرا طبق فرمايش پيامبر، در اسلام دو چيز ملاك است و هر چيزي كه با آن دو، مخالفت كند اسلام حقيقي نخواهد بود، يكي «قرآن» و ديگري «عترت رسول اكرم» و اين دو هيچ گاه از هم جدا نميشوند. اما او كه «سنت شيخين» را اضافه كرد، اين را از كجا ميگفت؟ آيا پيامبر چنين فرمود؟ يا وحي آمد؟ و لذا آن شرط را علي (ع) نپذيرفت اما خليفه سوم آن را قبول كرد.
توجه داشته باشيد برخي از راوياني كه اين حديث متواتر را از پيامبر (ص)، با عبارت «كتابالله» و «سنتي» نقل كردهاند، نقل صحيحي نكردهاند چرا كه تنها «سنت رسول الله» نميتواند مبين و مفسر كتابالله باشد و آن را در هر زمان بيان بكند، بلكه مسلمانان در هر زماني به امام و مبين نياز دارند و همچنان كه در كتاب خدا «قرآن» تحريفي واقع نشده است در امامان نيز انحراف وجود ندارد و اين دوازده نفر از خطا و اشتباه معصوم هستند.
ابوسفيان پيشنهاد به دست گرفتن خلافت توسط امويان را مطرح ميكند
اين استاد پيشكسوت حوزه با اشاره به دسيسههاي امويان در به انحراف كشاندن اسلام ناب گفت: در تاريخ آمده بعد از پيشنهاد «عبدالرحمن بن عوف» و قبول كردن عثمان، بنياميه جلسهاي خصوصي تشكيل ميدهند، در آن موقع ابوسفيان نابينا شده بود و چشماناش چيزي را نميديد، وي در آن مجلس خصوصي ميپرسد: چه كساني در مجلس حضور دارند؟ آيا از غير بنياميه كسي اينجا هست يا نه؟ در جواب ميگويند نه خير كسي از ديگران نيست.
ابوسفيان ميگويد اين خلافت را در دستتان بگيريد و از دست ندهيد. حتي نقل ميكنند عثمان از اين حرف ناراحت شد، به هر حال حقيقت اين است كه بنياميه ميخواستند اسلام را به بيراهه بكشانند.
امام حسين (ع) مقابل بازگشت ديدگاه جاهليت پيش از اسلام قيام كرد
آيتالله ملكوتي با مقايسه دوران حكومت معاويه و فرزندش يزيد گفت: در زمان امام حسن مجتبي (ع)، ايشان با قرارداد صلح، معاويه را به شكلي مديريت كرد كه وي نتواند خلاف قوانين اسلام عمل كند بدين ترتيب كه حضرت شرط كرد معاويه طبق قرآن، عمل كند و بعد از خود خليفهاي تعيين نكند و همچنين معاويه را با عنوان امير اسلام، مديريت كرد تا نتواند كاري عليه اسلام انجام دهد و ايجاد انحراف بكند چرا كه اگر خلافي از او ظاهر ميشد همه ميگفتند تو چگونه خليفه مسلمين و رهبر آنان هستي در حالي كه خودت كار خلاف انجام ميدهي؟ يا ميگفتند مگر شرط نكرده بودي كه همواره مطابق «كتابالله» رفتار كني؟
اما يزيد، پايبند اينها نبود و ميخواست جاهليت قبل از اسلام را علني بازگرداند و اين باعث شد كه اباعبدالله الحسين (ع) قيام كرده و در مقابل اين فكر، بايستد. زيرا آنها ميخواستند اهداف قبل از اسلام خود را پياده كنند و وظيفه حضرت ابا عبدالله (ع) ـ به عنوان امام و حافظ دين و شريعت ـ اين بود كه در مقابل آنها قيام كرده و زحمات رسولالله (ص) را حفظ كند.
امام حسين (ع) دو راه براي مبارزه در اختيار داشت
اين مجتهد علوم حوزوي با تأكيد بر اينكه دو راه براي حفظ تلاشها و زحمات پيامبر اكرم (ص) وجود داشت، گفت: يكي؛ اينكه امام حسين (ع)، رهبري بنياميه را از دست آنها بگيرد، يعني با آنها مبارزه كرده و حكومتشان را ساقط كند. اين كار قدرت زيادي ميخواست، نيرو و ابزار فراواني را ميطلبيد در حالي كه حضرت حسين (ع) چنين نيرو و ابزاري نداشت بلكه ابزار و نيروي انساني امام، تنها همان ۷۲ نفري بود كه در كربلا حاضر شدند.
راه دوم اين بود كه مردم را بيدار كند، همچنان كه پيرو راستين وي در عصر حاضر يعني امام خميني (ره) الگوي خود را نهضت كربلا قرار داد چرا كه نيرو و امكانات لازم براي مبارزه با طاغوت را به طور مستقيم در اختيار نداشت و لذا با حركت خود، مردم را بيدار كرد و مردم وارد مبارزه شدند و پرواضح است كه در مقابل حركت مردمي، هيچ قدرتي نمي تواند بايستد.
اباعبدالله الحسين(ع) مي خواست مردم را بيدار كند كه از بنياميه و يزيد و هر ظالمي، رهبريت نميآيد و امثال يزيد نميتوانند رهبر اسلام و جامعه اسلامي شوند، حضرت ميخواست مردم آگاه شوند كه اين حكومت اساس اسلام را هدف گرفته و مي خواهد همه زحمات گذشتگان را بر باد دهد.
«شهادت» و «اسارت» تنها راهكار براي بيدار كردن مردم بود
اين استاد برجسته حوزه علميه با طرح پرسشي مبني بر چگونگي بيدار كردن مردم دنياپرست آن زمان توسط امامحسين (ع) گفت: واقعيت اين بود كه تنهاترين راه براي بيدار كردن آنان، شهادت و خون بود، يعني راه بيدار كردن مردم همان بود كه امام در كربلا انجام داد، آن هم با وضعي بسيار فجيع، از شهادت كودك شش ماهه گرفته تا اسيري خاندان مطهرش.
وقتي ابنعباس (ره) به امام عرض ميكند اهلبيت خود را كجا ميبري؟ و چرا آنان را هم به همراه خود ميبري؟ امام در جواب ميفرمايد: خداوند خواسته است كه آنها اسير شوند.
اين حالات (كيفيت شهادت و مشكلات اسرا) را ديگر مردم نميتوانند تحمل كنند كه دستگاه حكومت، خانواده پيامبر را به شهادت برساند و زنان و كودكانشان را با وضع فجيعي اسير كرده و در شهرها بگرداند و واقعيت اين است تا اين حوادث اتفاق نميافتاد، مردم غفلت زده بيدار نميشدند.
لذا اگر اسرا نبودند و تبليغ و افشاگري آنان نبود كربلا در كربلا ميماند و دشمنان اهلبيت (ع) با گرداندن اسرا، ريشه خود را خشكاندند و با دست خود عليه خود تبليغات كرده و مردم را بيدار كردند. (عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد)
لذا بايد بدانيم اهتمام ائمه ما بر اربعين حسيني (ع) و پاسداشت آن، به اين خاطر است كه مردم را بيدار كنند تا آنها هدف حضرت امام حسين (ع) را در مبارزه با ظالم و طاغوت استمرار بخشيده و همواره پيرو اسلام حقيقي باشند.
در خبرها ديدم كه امسال در حدود ۲ ميليون نفر از خود عراق به زيارت اربعين ميروند و اين نشان ميدهد اربعين حسيني از سال ۶۱ هجري تا به حال ادامه يافته و هر سال زندهتر ميشود.
آيا اسراي كربلا در اربعين اول به كربلا بازگشتند؟
آيتالله ملكوتي ضمن بيان ديدگاههاي مختلف در مورد بازگشت كاروان اسرا به كربلا گفت: برخي از علما اين مطلب را چنين عنوان ميكنند كه آيا خاندان امام حسين (ع) در اربعين اول، يعني در چهلم شهداي كربلاي سال ۶۱ هجري به كربلا برگشتهاند يا نه؟ اما حقيقت مطلب اين است كه بگوييم آيا اهل بيت امام (ع) به كربلا برگشتند يا خير؟ يعني زماني كه يزيد، خاندان مطهر امام حسين (ع) را از شام آزاد كرد آيا اهل بيت (ع) به صورت مستقيم به مدينه رفتند يا اينكه از شام به كربلا آمده و از كربلا به مدينه رفتند؟
مرحوم محدث نوري قائل است كه در سال اول يعني اربعين اول، اهل بيت به كربلا نرفتهاند و براي مدعاي خود هفت دليل ذكر كرده است. از كلام ايشان استفاده ميشود كه خاندان امام حسين (ع) به كربلا رفتهاند اما نه در اربعين اول، بلكه بعداً رفتهاند.
مرحوم شهيد آيتالله قاضي (ره) در كتاب اربعين خود ـ كه رد كلام محدث نوري است ـ خواسته بفرمايد كه اسرا و خاندان مطهر حضرت سيد الشهدا (ع) در اربعين اول يعني همان سال به كربلا برگشتهاند.
اما ظاهرا اهل بيت امام حسين (ع) اصلا به كربلا برنگشتهاند، چه در همان سال و چه در سالهاي بعد، دليل مطلب آن است كه از خاندان مطهر سيد الشهدا (ع) به خصوص امام سجاد (ع) و زينب كبري (س) زيارتنامه يا مطلبي در اين باره نقل نشده است.
ميدانيد كه در مورد اربعين، دو زيارتنامه وجود دارد. يكي؛ «زيارت اربعين» كه مشهور بوده و اين زيارتنامه را «صفوان» از امام صادق (ع) نقل كرده است، و دوم؛ «زيارت نيمه رجبيه» است اما از حضرت سجاد (ع) يا زينب كبري (س) و ديگران چه در تاريخ و چه در روايات هيچ مطلبي پيرامون زيارت و يا بازگشت به كربلا نقل نشده است، در حالي كه از جابر بن عبدالله انصاري، زيارت اربعين نقل شده و اگر اهل بيت سيدالشهداء (ع) مثلاً امام سجاد يا زينب كبري دوباره در كربلا حضور مييافتند مطلبي يا زيارتي از آنان نقل ميشد لكن از كتب مختلف تاريخ استفاده ميشود كه آنها مستقيماً از شام به مدينه رفتند.
ماجراي زيارت «جابر بن عبدالله» چگونه بود؟
وي ضمن تشريح ماجراي زيارت «جابر بن عبدالله» گفت: شخصي بنام «عطيّه» نقل كرده كه همراه با «جابر بن عبدالله انصارى» براى زيارت قبر امام حسين (ع) حركت كرديم؛ وقتى به كربلا رسيديم، جابر وارد فرات شد و غسل (زيارت) كرد؛ آنگاه لنگى بر كمر بست و حولهاى بر دوش انداخت و سپس خود را خوشبو نمود و به سمت قبر امام (ع) حركت كرد.
هنگام حركت ذكر مىگفت، تا آنكه به قبر نزديك شديم، به من گفت: دستم را روى قبر بگذار، هنگامى كه دستش را روى قبر گذاشتم، جابر بيهوش بر روى قبر افتاد، من آب به صورت جابر پاشيدم تا به هوش آمد. آنگاه سه بار صدا زد «يا حسين» و ادامه داد: «حَبيبٌ لايُجيبُ حَبيبَهُ»؛ (آيا دوست، پاسخ دوستش را نمىدهد؟!)
سپس با خودش گفت: «چگونه پاسخت را بدهد، در حالى كه ميان خون آغشته شده و بين بدن و سرش جدايى افتاده است؟»
سپس گفت: «فَأَشْهَدُ أَنَّكَ ابْنُ خَيْرِ النَّبِيِّينَ، وَابْنُ سَيِّدِ الْمُؤْمِنينَ، وَابْنُ حَليفِ التَّقْوى، وَسَليلُ الْهُدى، وَخامِسُ أصْحابِ الْكِساءِ، وَابْنُ سَيِّدِالنُّقَباءِ، وَابْنُ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ النِّساءِ، وَمالَكَ لاتَكُونُ هكَذا وَقَدْ غَذَّتْكَ كَفُّ سَيِّدِ الْمُرْسَلينَ، وَرُبِّيتَ فِي حِجْرِ الْمُتَّقينَ، وَرَضَعْتَ مِنْ ثَدْىِ الْإِيمانِ، وَفُطِمْتَ بِالْإِسْلامِ، فَطِبْتَ حَيّاً، وَطِبْتَ مَيِّتاً، غَيْرَ أَنَّ قُلُوبَ الْمُؤْمِنينَ غَيْرُ طَيِّبَةٍ لِفِراقِكَ، وَلا شاكَّةٍ فِي الْخِيَرَةِ لَكَ، فَعَلَيْكَ سَلامُ اللَّهِ وَرِضْوانُهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلى ما مَضى عَلَيْهِ أَخُوكَ يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا» (گواهى مىدهم كه تو فرزند بهترين پيامبران و فرزند سرور مؤمنان و فرزند هم پيمان تقوا و از سلاله هدايتى. تو پنجمين فرد از اصحاب كسايى، و فرزند بزرگ نقيبان و فرزند فاطمهاى كه بانوى همه زنان است. چرا چنين نباشد! در حالى كه بزرگ پيامبران با دست خويش به تو غذا داد و در دامن پرهيزكاران پرورش يافتى و از پستان ايمان شير نوشيدى و با اعتقاد به اسلام از شير باز گرفته شدى؛ تو پاك زيستى و پاك از دنيا رفتى، جز آنكه دلهاى مؤمنان از فراقت آسوده نيست در حالى كه شك ندارند جايگاه بلندى براى توست؛ پس سلام و رضوان الهى بر تو باد. و گواهى مىدهم كه تو بر همان طريقى رفتى كه برادرت يحيى بن زكريا رفت)
آنگاه چشمش را به اطراف قبر گردانيد و گفت: «أَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْأَرْواحُ الَّتي حَلَّتْ بِفِناءِ الْحُسَيْنِ، وَأَناخَتْ بِرَحْلِهِ، أَشْهَدُ أَنَّكُمْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ، وَآتَيْتُمُ الزَّكاةَ، وَأَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَجاهَدْتُمُ الْمُلْحِدينَ، وَعَبَدْتُمُ اللَّهَ حَتّى أَتاكُمُ الْيَقينُ» (درود بر شما اى ارواحى كه بر آستان حسين فرود آمده، و در كنارش آرام گرفتيد؛ گواهى مىدهم كه شما نماز را بر پا داشتيد و زكات را ادا كرديد، امر به معروف و نهى از منكر نموديد و با ملحدان و بى دينان پيكار كرديد و تا هنگام مرگ خدا را عبادت نموديد)
آنگاه گفت: «سوگند به خدايى كه محمد را به حق براى پيامبرى برانگيخت، ما با شما شهيدان در راهى كه وارد شدهايد، شريكيم!»
«عطيّه» كه اين سخن را شنيد، با شگفتى پرسيد: «چگونه ما شريك (رزم و شهادت) آنها هستيم، با آن كه نه فراز و نشيبى را پيموديم و نه شمشيرى زديم، درحالى كه اينان، ميان سرها و بدنهايشان جدايى افتاد و فرزندانشان يتيم شدند و زنانشان بىشوهر؟»
جابر پاسخ داد: از حبيبم رسول خدا شنيدم كه مىفرمود: «هركس گروهى را دوست داشته باشد در قيامت با آنان محشور خواهد شد و هر كس عمل گروهى را دوست داشته باشد، در عمل آنها شريك است». سوگند به خدايى كه محمّد را به حق براى رسالت برانگيخت، نيّت و خواسته من و يارانم، بر همان مسيرى است كه حسين و يارانش پيمودهاند.
همه امامان (ع) به اربعين حسيني (س) اهميت دادهاند
آيتالله ملكوتي در پايان اين گفتوگو خاطرنشان مكرد: در پايان متذكر ميشوم كه همه امامان (ع) به اربعين حسيني (س) اهميت داده و به آن اهتمام ميورزيدند و حتي آن را از علائم مؤمن شمردهاند و لذا شيعيان اين سنت پسنديده را تا به حال حفظ كردهاند و انشاءالله تا زماني كه زنده هستيم اين مساله را كه احياي قيام و هدف حضرت اباعبدالله (ع) ميباشد، زنده نگه ميداريم.
کد مطلب: 154297
آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/analysis/154297/اربعين-حسيني-ع-آغازگر-اربعين-هاي-ديگر