جهان -سرویس فرهنگی: در فرهنگ ایرانی،عمو نوروز پیر مرد مهربانی است كه هرسال روز اول بهار، فرا رسیدن بهار و آغاز سال نو را به مردم دنیا خبر می دهد.در داستان های قدیم ایرانی آمده است :
پیرزنی در یك خانه ی كوچك به تنهائی زندگی می كرد. حیاط خانه ی او پر از درختان میوه و گلهای رنگارنگ بود. او خیلی دوست داشت كه عمو نوروز را ببیند. او هر سال چند روز قبل از آمدن بهار حسابی خانه تكانی می كرد. روز اول بهار صبح زود از خواب بیدار می شد و حیاط را آب و جارو می کرد.
پیرزن لباس های نو و تمیز می پوشید. او سفره هفت سین را درایوان خانه پهن می كرد و در سفره سیب، سنبل، سكه، سنجد، سیر، سركه و سبزه می گذاشت. پیرزن در كنار سفره به انتظار عمو نوروز می نشست.
اما مثل هر سال، پیر زن از خستگی زیاد به خواب می رفت،و وقتی بیدار می شد كه عمو نوروز بعد از خوردن شیرینی واستراحت در كنار سفره ی هفت سین رفته بود تا آمدن بهار را به مردم شهر ها و روستاهای دیگر خبر بدهد. عمو نوروزمثل سال های قبل شاخه گلی هم روی سفره ی هفت سین پیر زن به یادگار گذاشته بود. پیر زن برای دیدن عمونوروزمی بایست یك سال دیگر صبر كند.
هنوز هم كسی بدرستی نمی داند كه آیا پیر زن موفق شده است
كه عمو نوروز را ببیند یا نه !
حاجی فیروز:
از پیدایش نوروز تا تداوم آن در طول تاریخ آنچه مشترك بوده، روح شادى و شادمانى است.شادى در نزد ایرانیان از درجه والاى اهمیت برخوردار است. آنگونه كه معتقدند خداوند در آفرینش پس از خلق آسمان و زمین، نشاط را نیز خلق كرد. این رتبه بندى بیانگر این واقعیت است كه خداوند شادى را از شرایط زیستى انسان و لازمه ادامه حیات دانسته است. پس نوروز كه روزهاى شادى طبیعت است، باید با شادى و خنده آغاز شود تا خانواده در همه سال خنده بر لب و شاد باشد.از این رو افرادى با شكل هاى خنده آور و سرودهاى خوش و اجراى حركات نمایشى و موزیكال شاد، خنده و شادى به خانه مى آوردند و با حركات و آوازهاى خود مردم خانه و كوچه و بازار را شادى مى بخشیدند.او كه فردى نیك سیرت و سیاه صورت است،حاجی فیروزخوانده مى شود.
نظر برخى محققان در مورد انتخاب رنگ صورت و پوشیدن لباس سرخ، بر این است كه این انتخاب خود نمادى از یك تحول عظیم طبیعى است. این كه بهار شكوفه هاى سرخ را در میان سیاهى سرما ارمغان مى آورد، الهامى براى طراحى صورت و لباس حاجی فیروز است. صورت سیاه شده وى نمادى از سیاهى سرماى زمستان است و لبان و لباس هاى سرخش نمادى از بهار كه بر پیكره این سرما مى نشیند و حركات و آواز خواندی اش نیز دلیلى بر همین ادعاست. گویا این كار در قدیم به عهده غلامان سیاه بود كه به علت طرز تلفظ ناقص و نامأنوس واژه ها و طبع شادى طلبشان، مردم را به خنده و شادى و امید وا مى داشتند.
اما اینکه این سنت در کنار سایر سنتهای نوروزی تا چه اندازه در آستانه فراموشی است مجال وسیعتری می طلبد، ولی حداقل می توان به این نکته اشاره کرد که رسانه ها به بهانه چنین مناسبتهایی موظف به معرفی این سنتها و زنده نگه داشتن آنها برای نسل نو می باشد.نسلی که به واسطه کم کاری مسئولین و هجوم فرهنگ غرب،با سنتهای اصیل ایرانی بیگانه شده است.
گسترش بابا نوئل فراموشی عمو نوروز:
مسعود احمدی مدیر شبکه تهران، در رابطه با زنده نگه داشتن سنتهای نوروزی می گوید: بابانوئل يك كپي و بدل از عمونوروز ايراني است، غربيها بدل خودشان را به شكلهاي مختلف به كل دنيا تحميل كردند ولي ما نتوانستيم عمونوروز خودمان را كه نماد مهرباني، محبت، سلامتي و نيكوكاري ايرانيان است به دنيا معرفي كنيم.
نوروز ميراث بزرگ ايران فرهنگي است كه مرزهاي آن تا تركستان چين، تاجيكستان، ارمنستان، آذربايجان، قزاقستان، قرقيزستان، تركيه و از سوي ديگر تا شبه قاره هند و قلب آفريقا كشيده شده است.
قلمرو ايران فرهنگي كه قلمرويي بسيار وسيع است درواقع قلمرو عمونوروز نيز هست، رسالت ما در رسانه اين است كه بيشتر به اين سنت كهن كه امروز ثبت جهاني شده است توجه كنيم . رسانه در اين زمينه فضاي كار زيادي دارد و ميتواند در قالبهاي انيميشن، فيلم، سريال، برنامههاي گفتوگومحور، تركيبي و غيره به اين موضوع بپردازد.
عمو نوروز نماد شخصيت ايراني و نشانه آمدن بهار است، در مقابل عمونوروز در روايات كهن ايراني «نه نه سرما» است زماني كه «نه نه سرما» سرما را با خود ميبرد عمونوروز خبر آمدن بهار را ميدهد و سپس «مير نوروزي» ميآيد.
عمو نوروز در حكايات و مستندات تاريخي نماد يك تغيير فصل است، در ايران باستان وقتي آهنگ هستي ضربان زندگي ميگيرد نشانه آمدن عمو نوروز بوده است.
ما اين شخصيت را به طور دقيق ميشناسيم ولي منابع و مصاديق درباره آن خيلي كم است، اگر ما بخواهيم داستانهايي كه درباره عمو نوروز وجود دارد را بررسي كنيم ميبينيم كه با منابع بسيار كمي مواجه ميشويم.
احمدی مدیر شبکه تهران می گوید:كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان در حدود سال 1353 بود كه كتابي با عنوان قصههاي عمو نوروز منتشر كرد ولي ديگر رها كرد و ادامه نداد ولي در مقابل درباره «بابانوئل» چهقدر كتاب نوشته شده و چهقدر فيلم و سريال ساخته شده است و چهقدر اين فيلمها از شبكههاي مختلف در سراسر دنيا پخش شده است، اين يك تهاجم فرهنگي غرب به شرق است. تهاجم فرهنگي غربي كه بابانوئل خودش را سدهها پس از اينكه عمو نوروز ما وجود داشته ارايه كرده است.